نشانه های تنبلی الف) تنبل ها و افراد منفعل، همواره برای انجام ندادن کارهای خود چنین توجیه می کنند: حال و حوصله ندارم، صبر می کنم تا حال و حوصله پیدا کنم؛ هیچ چیز برایم جالب نیست و … در این جا یک سؤال مطرح است: انگیزه و اقدام، کدام بر یکدیگر مقدم هستند؟ اگرجواب […]
نشانه های تنبلی
الف) تنبل ها و افراد منفعل، همواره برای انجام ندادن کارهای خود چنین توجیه می کنند: حال و حوصله ندارم، صبر می کنم تا حال و حوصله پیدا کنم؛ هیچ چیز برایم جالب نیست و …
در این جا یک سؤال مطرح است:
انگیزه و اقدام، کدام بر یکدیگر مقدم هستند؟
اگرجواب شما انگیزه است، بدانید که جواب تنبل ها را داده اید.خیلی ها با نظر شما موافقند، ولی با این حال، جواب شما درست نیست.
آن ها که موفق هستند، خوب می دانند که اقدام بر انگیزه مقدم است. مهم نیست که این کار را دوست دارید، یا ندارید! همین حالا دست به کار شوید، وقتی شروع کردید، برداشتن قدم های بعدی ساده تر می شود. این جاست که به انجام آن راغب می شوید.
ب) تنبل ها بیش تر وقت ها در برخورد با مانع های پیش روی خود، رفته رفته تحملشان را از دست می دهند و آثار ناکامی در چهره شان پدیدار می گردد، اما پرکارها می دانند که زندگی پر از سختی است و می دانند که در راه رسیدن به هدف، ممکن است سنگلاخ ها و شکست های متعددی در انتظارشان باشد. در نتیجه هنگام برخورد با مانع های پیش رویشان، خیلی ساده آن ها را می پذیرند.
جوانی را در نظر بیاورید که به درس فیزیک بی علاقه است؛ هر وقت کتاب فیزیک را باز می کند، ناراحت و عصبی می شود، زیرا بسیاری از مطلب ها را نمی فهمد. در نتیجه، کتاب را تا شب امتحان کنار می گذارد. او گمان می کند مواد درسی حتماً باید ساده باشند، تا بتواند آن ها را بخواند و بفهمد؛ اما باید به خود جرأت بخشید و به موفقیت خود اعتقاد داشت. شاید در ابتدا، پیشرفت بسیار کند و آهسته باشد، اما باید خواندن را شروع کرد، تا انگیزة لازم برای مطالعه بیش تر شود.
ج) بی ارزش دانستن هرکاری، یکی از نشانه های تنبلی و مسامحه کاری است. اشخاص موفق، اغلب به خاطر کاری که می کنند، به خود امتیاز می دهند و احساس هیجان دارند. مسامحه کارها، گاهی اوقات دقیقاًَ عکس این کار را می کنند و پیوسته خودشان را دست کم می گیرند. (حالت خود کم بینی دارند.)
آیا شما معتقد هستید که کارها و تلاش هایتان بی فایده است؟
شما نیاز به پاداش دارید، همة پاداش ها باید از درون خود شما نشأت بگیرد، تنها اندیشه شماست که می تواند شما را خوشحال یا ناراحت کند.
اعتقاد به این که اگر تمام کارها به قصد رضایت خداوند متعال انجام گیرد، در نزد او پاداش دارد، احساس رضایت را در نهاد شما ایجاد خواهد کرد و همین رضایت باطنی، پاداشی درونی برای شماست.
تنبلی و راه های مقابله با آن
راه کارهایی برای از بین بردن تنبلی
مرحله اول؛ تحلیل سود و زیان: اولین مرحله این است که شخص «سود و زیان انجام ندادن» کاری را که می خواهد انجام دهد، یادداشت کند و به تحلیل آن بپردازد. برای تحلیل آن کافی است به موارد سود و زیان امتیاز دهد و آن ها را با هم مقایسه کند.
مرحله دوم؛ برنامه ریزی: زمان انجام هرکاری را باید یادداشت نمود و سعی کرد که به آن پایبند بود.
مرحله سوم؛ کار را باید ساده کرد: اگر به جای هدف های بسیاربزرگ و کمال طلبانه، هدف های واقعی و به نسبت ساده را انتخاب کنیم، کار دشوار، ساده می شود. یک کتاب سیصد صفحه ای در مقابل یک شخص قرار دارد و باید آن را برای امتحان بخواند، واقعاً کار دشواری به نظر می رسد، این شخص می تواند زمان کوتاه ( مثلاًَ یک ربع ساعت) و یا یک فصل یا دو صفحه خواندن از کتاب را برای شروع در نظر بگیرد. احتمال این که پس از ربع ساعت یا مطالعة دو صفحه، شخص هنوز اشتیاق به خواندن داشته باشد، بسیار زیاد است. همین روش باعث می شود که انگیزه کافی در شخص به وجود آید و بتواند در همین زمان های کوتاه، کتاب را به راحتی به اتمام رساند.
شخص در تمام کارهایی که به نحوی از انجام دادن آن طفره می رود، می تواند این برنامه را پیاده کند.
مرحله چهارم؛ مثبت فکر کند: به عنوان مثال اگر قرار است چند نامه به دوستان خود بنویسید، در این حالت ممکن است به خود بگویید: «آه، این همه نامه را باید بنوسیم، اصلاًَ حوصله اش را ندارم، بهتر است این کار را به وقتی دیگر موکول نمایم که حال و حوصله بیش تری داشته باشم؛ کار خسته کننده ای است؛ به جای نوشتن این همه نامه، اگر کمی تلویزیون تماشا کنم، بهتر است و …»
تمام این جملات، پیام هایی منفی است که شخص به خود القاء می کند.
شخص برای مبارزه با منفی نگری در امور زندگی و تحصیل و… باید این فکرها را یادداشت کند. اگر فکرهایش را یادداشت نکند، نمی تواند طرز فکر و احساسات خود را تغییر دهد. پس از نوشتن فکرهای منفی، می تواند با فکرهای مثبت، اندیشه های خود را اصلاح کند؛ مثلاً به جای این که بگوید «آه باید این همه نامه را بنویسیم» بگوید «مجبور نیستم همه را امشب بنویسم، اما اگر دست کم یکی از آن ها را بنویسم، احساس بهتری پیدا می کنم».
شایان ذکر است که شخص، باید به خود القاء کند که برای شروع، نیازی به روحیه خوب نیست، وقتی شروع کنم، احتمالاً حال وحوصله پیدا خواهم کرد.
مرحله پنجم: وقتی شخص کاری را که از انجامش طفره می رفت شروع کند، بهتر است به جای بی ارزش جلوه دادن کار، از خود به خاطر کاری که کرده تشکر کند و از کار خود تعریف کند. پس شخص هرگز کار خود را نباید بی بها بشمارد.