بخوانید و با کمی تفکر جواب دهید

پاسبانی از کنار خانه ای می گذشت. صدای جیغ و داد و فریادی را شنید. بی اختیار بسوی آن خانه رفت و در را گشود. درهمین حال شنید که یکی فریاد می کِشَد: علی مرا مکش. پاسبان سراسیمه وارد خانه شدو یکراست به سوی اتاقی که از آن سروصدا شنیده می شد رفت. دید جسد خون الودی روی زمین افتاده و پنج نفر دور آن جمع شده اند.

 

با اینکه آلت قتاله ای در دست هیچیک از آنان نبود و نام آنان نیز روی لباسشان نوشته نشده بود وپاسبان هم هیچیک از آن پنج نفر را نمی شناخت، معذلک از میان آنان، قاتل را بزودی شناخت او را دستگیر کرده با خود به کلانتری برد.

پاسخ دهید پاسبان روی چه قرائنی قاتل را شناخت؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
پاسخ:

مشاهده پاسخ

یک ساعت پس از انتشار این مطلب قابل مشاهده است

 

نظرات شما