«چارلز داروین» یکی از بزرگ ترین مردان علم است که با ارایه نظریه تحول و تکامل انواع جانداران، زیست شناسی و پزشکی را برای همیشه تغییر داد و تاثیر عظیمی بر دانش و فلسفه گذاشت. بسیاری او را هم شأن «نیوتن» می دانند زیرا به عقیده آنان، کاری که «داروین» در زیست شناسی انجام داد هم سنگ کار «نیوتن» در فیزیک است.
«چارلز رابرت داروین» ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ در «شروزبری» انگلستان به دنیا آمد و در ۱۹ آوریل ۱۸۸۲ در ۷۳ سالگی در روستای کوچک «داون» (در استان کنت) در ۲۵ کیلومتری جنوب لندن درگذشت. حاصل ۷۳سال زندگی پربار او انقلابی عظیم، نه تنها در دانش تکامل بلکه در تمامی بینش های بشری است.
توفانی که او با انتشار کتاب «منشاء انواع» برانگیخت، پس از گذشت ۲۰۰سال، هنوز فروکش نکرده است. خود او نیز به عظمت کارش آگاهی داشت، به همین دلیل در سپتامبر ۱۸۷۱ خطاب به دوست و هم رزمش چنین نوشت. «هاکسلی عزیزم، نبرد بسیار طولانی است، حتی پس از مرگ من و تو نیز سالیان دراز ادامه خواهد یافت.»
«چارلز داروین» یکی از بزرگ ترین مردان علم است که با ارایه نظریه تحول و تکامل انواع جانداران، زیست شناسی و پزشکی را برای همیشه تغییر داد و تاثیر عظیمی بر دانش و فلسفه گذاشت. بسیاری او را هم شأن «نیوتن» می دانند زیرا به عقیده آنان، کاری که «داروین» در زیست شناسی انجام داد هم سنگ کار «نیوتن» در فیزیک است.
«داروین» در سال ١٨٠٩ در خانواده ای اشرافی دیده به جهان گشود. پدر و پدربزرگش هر دو پزشک بودند اما او علاقه ای به خواندن پزشکی نداشت و به مطالعه الهیات پرداخت. چند ماه پس از پایان تحصیلات به عنوان طبیعی دان عازم سفری پژوهشی به آمریکای جنوبی شد که پنج سال طول کشید. او طی این سفر، پژوهش های زیادی انجام داد و حاصل این پژوهش ها را در انگلستان منتشر کرد، به طوری که در پایان سفر وقتی به انگلیس بازگشت شخص مشهوری شده بود.
طی ۲۱سال بعد از آن نیز انبوهی از مدارک و شواهد را در مورد نظریه علمی خود مبنی بر تغییرپذیری گونه های جانداران گردآوری کرد. «داروین» نظریه تکامل و تحول جانداران را در کتاب خود با نام «منشاء گونه» منتشر کرد. وی در این کتاب (که هنوز هم در سراسر جهان منتشر می شود)، شیوه تغییر جانداران ساده تر به موجودات پیچیده تر را طی تاریخ زیست شناسی توضیح می دهد.
طبق این نظریه، گونه های جانداران پیوسته تغییر پیدا می کنند و با محیط خویش سازگاری می یابند. عامل این تغییر نیز انتخاب طبیعی است. هنگامی که «داروین» نظریه اش را در قرن نوزدهم ارایه کرد، کشیشان مسیحی واکنش شدیدی نسبت به آن نشان دادند و آن را ضدانجیل خواندند زیرا آنها معتقد بودند که طبق کتاب مقدس، گونه های گیاهان و جانوران ثابت و تغییرناپذیرند.
این کشیشان پیش از این نیز با بسیاری از دانشمندان دیگر مانند «گالیله»، «تیکوبراهه»، «کپلر» و «نیوتن» مخالفت کرده بودند و کروی بودن، حرکت زمین و ماده بودن ماه را برخلاف تعلیمات انجیل می دانستند. مبنای نظریه تکامل آنقدر بدیهی است که وقتی «داروین» آن را در کتابش توضیح داد، بسیاری از زیست شناسان زمانش با تعجب از خود پرسیدند «پس چرا ما متوجه آن نشده بودیم»!
این پرسش نیز بدیهی بود زیرا همه به تجربه دیده بودند که وقتی دانه گیاهی مانند سیب را می کارند، پس از مدتی به نهال کوچکی تبدیل می شود، سپس طی زمان رشد کرده و به درخت بزرگی تغییر شکل می دهد، سپس شکوفه داده و شکوفه تبدیل به میوه سبز کوچکی شده و آن میوه نیز بزرگ تر شده و به سیب سرخی تبدیل می شود و به این ترتیب حیات درخت ادامه می یابد. در جهان جانوران نیز این تغییر و تحول را دیده بودند مانند تغییر و تحول دایمی از کرم ابریشم به پروانه.
کمتر نظریه علمی است که تا این حد دچار بدفهمی شده باشد، از آن سوءاستفاده سیاسی و فلسفی کرده باشد و جنجال برانگیز شود. پس از انتشار «منشاء گونه ها»، کشیشان و متعصبان مسیحی، سیاستمداران، فلاسفه، ایدئولوگ ها و گروه های مختلف اجتماعی، سوءتعبیرهای زیادی از نظریه تکامل کرده اند، همان طور که از همه فلسفه ها، مذاهب و ایدئولوژی ها کرده اند.
بعضی ها به اشتباه آن را ابزاری مفید در مبارزه طبقاتی دانستند، بعضی ها خواستند تنازع بقا را در جوامع انسانی به کار گیرند که هیچ پایه ای ندارد، اما «داروین» هیچ گاه آن را تایید نکرد. کتاب هایی هم که ضد نظریه تکامل منتشر می شود، بیشتر از سوی بنیادگرایان مسیحی است که آن را برخلاف کتاب مقدس می دانند.
البته «پاپ جان پل دوم» در سال ١٩٩۶ به طور رسمی نظریه تکامل را پذیرفت. در طول تاریخ، افراد زیادی چه در اروپا و چه در جهان اسلامی به تغییرپذیری جاندارن اشاراتی کرده بودند، ولی هیچ کدام آزمایش های عملی انجام ندادند، مکانیسمی برای علت تغییر جانداران طی چهار میلیارد سال تاریخ حیات ارایه نکردند و مدارک مستند و انبوهی در زمینه های مختلف زیست شناسی در تایید این تغییر فراهم نکردند.
از دانشمندان مسلمان که کتاب هایشان، مباحثی را در مورد تکامل، انتخاب طبیعی و تنازع بقا دارد، می توان رسایل اخوان الصفا، کتاب الفوض الاصغر «ابن مسکویه» و کتاب الحیوان «جاحظ» را نام برد. نظریه «داروین» همانند نظریه «نیوتن» جهانی بسیار شگفت تر، پیچیده تر و زیباتر از جهان «بطلمیوسی» و «ارسطویی» به ما نشان می دهد که تا زمان «داروین» و «نیوتن» بر افکار فلاسفه و دانشمندان سلطه داشت.
اینکه جهان زنده نیز تغییر و تحول می یابد، تغییر عظیمی در دیدگاه بشر داد که همانندسازی و دستکاری سلول های بنیادی و ایجاد گیاهان و جانداران جدید، حاصل آن است. باید گفت که واژه «تکامل» در زبان فارسی معادل مناسبی برای مجموعه نظریه های «داروین» نیست زیرا «تکامل» چنین معنی می دهد که چیزی رو به کمال است، چه طبیعی و چه اخلاقی.
در حالی که منظور «داروین» تغییر شکل طبیعی جانداران و پیچیده تر شدن آنها در مدت طولانی بود. شاید بهتر باشد به جای «تکامل»، واژه «تطور»، «تحول»، «برشدن» یا «فرگشت» را به کار برد.